چاره ای نیست باید
شبنمی را دوست داشت
قهر باران جدی نیست
نرگس ها نگذاشتند
لاله مغرور شود
شقایق میداند
شب بو زیباست
فاضله هاشمی غزل
سالها پیش گلِ سرخ
ماتیکش را گم کرد
لاله قرمز شد
و دشت دزد را بخشیده بود
یاس از هیچکس شاکی نبود
وعلف ها باید
این راز را
به زمین میگفتند
فاضله هاشمی غزل
و خدا یک آیه
«قُلْ هوَ اللّٰه احَد »دارد
نمیدانستم
دوست داشتنت حبس ابد دارد
خواستنت حد دارد
هوای شهر قم
عطر مشهد دارد