گلنوشت عشق

حرفهای دل به زبان قلم

گلنوشت عشق

حرفهای دل به زبان قلم

چاره

چاره ای نیست باید 

شبنمی را دوست داشت 

قهر باران جدی نیست  

نرگس ها نگذاشتند 

لاله مغرور شود 

شقایق می‌داند 

شب بو زیباست 

فاضله هاشمی غزل







ماتیک

سالها پیش گلِ سرخ 

ماتیکش را گم کرد 

لاله قرمز شد 

و دشت دزد را بخشیده بود 

یاس از هیچکس شاکی نبود 

 وعلف ها باید

این راز را

به زمین می‌گفتند

فاضله هاشمی غزل














آیه

و خدا یک آیه 

«قُلْ هوَ اللّٰه احَد »دارد

نمی‌دانستم 

دوست داشتنت حبس ابد دارد

خواستنت حد دارد 

هوای شهر قم 

عطر مشهد دارد









ماه

بوسه ی خورشید 

آسمان را بیدار نکرد 

من کنار شب 

یک ماه میمانم









قصه

قصه های شب 

خواب آور نبود 

با خود خورشید 

تا صبح بیدار میمانم 

فاضله هاشمی غزل