گلنوشت عشق

گلنوشت عشق

حرفهای دل به زبان قلم
گلنوشت عشق

گلنوشت عشق

حرفهای دل به زبان قلم

شاه نبات

از دیر باز چای نبات دوست داشته ام،دوست داشته ام چای ام را با نبات بنوشم از قند خوشم نمی آمد به نظر شل مغز می آمد همین که خودش را نمی‌گیرد و زود تسلیم چای میشود و هست و نیست خود را در کام دیگری میریزد حاکی از ضعیف بودن اوست و تلاشی برای بهبود شرایطش نمیکند واین از همه چیز بدتر است.

اما نبات تا لحظه ی آخر دست به زانوی خویش دارد و هم قد کوه ایستاده است و وا نمی دهد و در جاودانگی میمیرد واین خود شکوه زندگی است.

آنها که در مشکلات حل می‌شوند خود را از دست داده اند و این خسران جبران ناپذیری است شاید بعضی از آدمها سرخوشی قند را دیده اند و از نبات بودن دست کشیده اند کاش همه ی آدمها یک شاه نبات بودند


نظرات 2 + ارسال نظر
محمدرضا اسدی چهارشنبه 7 اردیبهشت 1401 ساعت 10:52 https://mrassadi.blogsky.com/

سلام علیکم
خیلی زیبا بود مختصر و مفید و حاوی پیام اخلاقی ؛‌موفق باشید.

سپاسگزارم

معصوم سه‌شنبه 6 اردیبهشت 1401 ساعت 23:25 http://www.hanker.blogsky.com

نه نبات نه قند چای تلخ

اینم یه جورشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد