گلنوشت عشق

گلنوشت عشق

حرفهای دل به زبان قلم
گلنوشت عشق

گلنوشت عشق

حرفهای دل به زبان قلم

درمانگر

عاشقی گر درد باشد

تنها خودش درمان اوست

فاضله هاشمی غزل

عاشق

پاییز عاشق است

آدمها مجنون دیگری

فاضله هاشمی غزل

تحفه

ساعتی مانده که پاییز

به دنیا آید

اولین برگه ی آن مهر

زنگوله ی نارنجی 

به پایش بسته

این تحفه ی ناچیز

با بغلی عشق

تقدیم شما باد

پاییز مبارک

فاضله هاشمی غزل

نان

نانی که روزگار به خورد بودنت داد آرزوهایم راقتل عام کردکارمن دیگرتمام است آنقدر دوستت دارم گونه ی دیگرم تویی  آخرچگونه خودم را به حبس ابدببرم؟

فاضله هاشمی غزل

بیداری

در بیخوابی های من

همه چیز پیدا میشود

الا تو

نمیدانم چرا

زود گم میشوی

فاضله هاشمی غزل