ساعتی مانده که پاییز
به دنیا آید
اولین برگه ی آن مهر
زنگوله ی نارنجی
به پایش بسته
این تحفه ی ناچیز
با بغلی عشق
تقدیم شما باد
پاییز مبارک
فاضله هاشمی غزل
نانی که روزگار به خورد بودنت داد آرزوهایم راقتل عام کردکارمن دیگرتمام است آنقدر دوستت دارم گونه ی دیگرم تویی آخرچگونه خودم را به حبس ابدببرم؟
فاضله هاشمی غزل