گلنوشت عشق

گلنوشت عشق

حرفهای دل به زبان قلم
گلنوشت عشق

گلنوشت عشق

حرفهای دل به زبان قلم

رسم عشق

به رسم عشق

دوره میکنم دلدادگی را

محبت بها ندارد

یوسف ارزان است

زلیخا

با یعقوب

 رفته

چای«آرکاداش»

یک حبه قند

باتو

مرا شیرین خواهد کرد

حتی بدون چای

دعا

خدا مرا دعا کند

از ته دل صدا کند

تا کربلا هم میرود

عشق حسین چه ها 

کند

ارمغان

من بیشتراز آنکه عشق ادعا کند تورا دوست داشته ام

پیوسته گفته ام«خدا کند» تو را دوست داشته ام

عاشق شدم نگاهت مرا برد به آسمان

تا ارمغان ستاره ها تورا دوست داشته ام

شمعدانی«تقدیم بە احمدرضا احمدی »

از گل شمعدانی

بوته ای کم شده است

عطر گلدان با ماست

آه شقایق تنهاست

بغض میخک را

آب فرو خورده ولی

واژه ای دست بسته همینجاست هنوز