حرفهای دل به زبان قلم
سکوت کنید
موشک ها سخن میگویند
صدای اقتدار
به گوش میرسد
چموش های حواس پرت
میشنوید؟
منفجر شده
بغض من
وقت کارواش چشمهاست
اگر خدا میخواست
جای من گل میکاشت
تا پاییز صبر میکرد
به زمستان میگفت
مواظب باشد
آغوش بهار
پناه من شد
بی هیچ دلهره ای
و من
از تمام درخت ها
دلم
برای خرمالو ها
تنگ میشود
امروز عید ماست
روزی به نام ایران
روز سه رنگ پرچم
روزی به رنگ شادی
غم های ما تمام شد