گلنوشت عشق

گلنوشت عشق

حرفهای دل به زبان قلم
گلنوشت عشق

گلنوشت عشق

حرفهای دل به زبان قلم

عاشقانه ها

پاییز

خبر نداشت

تا برگ نباشد

اتفاقی

برای عاشقانه ها

نمی افتد



جشنواره

خرمشهر

لبخند محمد را می بینی؟

جشن موشک هاست

خدا

هنوز با ما کار دارد

برف

من سی ساله ام/

برف را دیده ام/

برای شادی روح خود/

درس زمستان خوانده ام

کرمان

مهمان حاج قاسم

شیرینی شهادت 

خنداند کام مارا

لب هایمان شکر پوش

دلهایمان یک قالی

سرخیم همچون کرمان

جیحون

از خون ما

جیحون ما

پر میشود تا زنده ایم