گلنوشت عشق

گلنوشت عشق

حرفهای دل به زبان قلم
گلنوشت عشق

گلنوشت عشق

حرفهای دل به زبان قلم

چیست؟«آرکاداش»

چیست بودنت؟

وقتی سهم من 

دوری ست 

دلتنگی نزدیک است 

سنگ را بتراش 

تا دلت نرم شود




تنگنا «آرکاداش»

دلم تنگ 

جهان تنگ 

صدای تو شده آهنگ 

بیا تا بیرون روم از تنگنا 


نبودن

فردوسی

کاش میگفتی

آنکه عقل ندارد

دل دارد

بر غم‌ نبودنها

چه کند

دل «,آرکاداش»

عزیزم دل به اضافه تنگ هستم صبر تمام شده ام بوی سرکه و حلواگرفته است اینکه باید باشی تا غوره ها انگور شوند حکایت تازه ای نیست بودنت کیک بستنی ست وقتی دومینو دوست داشتنی تراست.

از کوه پرسیدم هرگز صدای تورا شنیده است؟وقتی من معتقد بودم می مانی و جای رفتن ها پر میکنی جدایی را شعبده کرده بودی و دوری مرا یعقوب نکرده است

هنوز منتظر فصل رسیدن آدم هستم بدون سیب گاز زده بهشت هم دوستت دارم یک عدد من برای عبور رنج نبودنت در رویا ضرب شده است و این معادله دو مجهول خواهد داشت من انتظار و تو

 


پروانه

دوستت داشتم

دل لحظه ای پروا نکرد

آهن با یای قفس 

آخر مرا پروانه کرد