گلنوشت عشق

گلنوشت عشق

حرفهای دل به زبان قلم
گلنوشت عشق

گلنوشت عشق

حرفهای دل به زبان قلم

یلدا

بی تو بودن

جزئی از دلتنگی

هر روز من است

کاش باور بکنی

انار تنها معجزه نیست

قندان

دوستت دارم

مثل یک لیوان چای

گاه گاه

اما مدام

قند لبخند تو

قندان دلم را پر کن

فوتبال

با این قدم ها

زندگی

تندتر میرود

می‌دوم 

دنبال توپ

پسر همسایه

فوتبال بازی نمیکند

شیروانی

کنار من نمی مانی

به صرف چای شیروانی

نگاهت میکنم با قند

شود آن لحظه عرفانی

پای خدا

چگونه به تن فروشی و لبخند ملیح آدمها دل نسپارند آنان که به بوی تن ناتوانی حساسند‌ و از فردای توانایی خویش مطمئن نیستند بوی شراب دود و آغوش دیگری مستشان میکند و با ولع میخواهند به دست آورند آنچه را حق دیگری نمی‌دانند

نفرین یا دعا

پای خدا

روزی همه ی ما پیر میشویم و شاید کسی مارا از صفحه ی زندگی اش پس بزند در حالی که جرممان تن های چروک آفتاب دیده است که بوی آنها به مشام آسمان میرسد