گلنوشت عشق

گلنوشت عشق

حرفهای دل به زبان قلم
گلنوشت عشق

گلنوشت عشق

حرفهای دل به زبان قلم

ثروت

ثروت من قلب بزرگ من است آنگاه اندیشه هایم بزرگ میشوند و دیگر کوچک نیستم به اندازه ی انگشت دوم پای چپم که درد میکند باید بیشتر سختی بکشم تا آسانی را ببینم و چشم هایم را نبندم تا به نور خو بگیرند و خلقشان تغییر کند 

روزی موفقیت هایم را از صفر می‌شمارم تا رسیدن به یک راه زیادی نمانده است 5از ده بهتر است قدم هایم را میتوانم بردارم و بروم باعصایی که شبیه به اول اسمم است و من بیش از این رسم الخط نمیدانم و باید بیشتر بخوانم تا یاد بگیرم همه ی تلاش ها روزی نتیجه خواهند داد

دریا

دریا

تویی

قطره قطره من

امید

هنوز امید

میآید

مینشیند

چای میخورد

و میرود

میتوانم رود باشم

بی جرعه ای نوشیدن

باران می‌بارد

ابرم

ترنج

یوسف ارزانی تو

میتوانی زلیخا باشی ؟

قلبم را

لبخند ترنجی برید 

گیسو

خورشید

گیسوی من است

دلم میخواهد

ابر بی باران نباشم