من سی ساله ام/
برف را دیده ام/
برای شادی روح خود/
درس زمستان خوانده ام
مهمان حاج قاسم
شیرینی شهادت
خنداند کام مارا
لب هایمان شکر پوش
دلهایمان یک قالی
سرخیم همچون کرمان
از خون ما
جیحون ما
پر میشود تا زنده ایم
دلتنگی یه زخمه
هر چند وقت یه بار
سرباز میکنه
کاش برای دوست داشتنت
بیشتر فرصت داشته باشم
آماده ام زندگی را نگه دارم
تا بیشتر لبخند بزنی
حرف بزنی
و مهربان باشی
مهربانی ادامه توست
تمام نمیشوی
دوستت دارم